خدا هست .

اولیا مثل ترکش میمونن ، نمیکشنت ولی یه عمر باهاتن . خاطراتشونو میگم . یادواره های ریز و درشت .

شاید واقعا هیچ چیزی نباشه ، ولی خب یچیزایی آدمو یاد میاره .

من دربندش نیستم ، ولی خب کمی دیوونم ، هنوز کارایی میکنم که نباید بکنم . بثول یکی تو ساده دلی !

نه من خیلی ام آدم ساده ای نیستم ولی آدم احساسی ای هستم .

یوقتا که احساسی میشم یادم میره نباس خیلی کارا رو بکنم . همیشه وقتی تو این موقعیتا قرار میگیرم یچیزی یادم میره .

استرس میگیرم . انگار اونطوری آرامش میگیرم . من خیلی استرس میگیرم . برا همینه هنوز سیگار میکشم .

خیلی وقتا خیلی چیزا اینقدر برام کهنه میشه که وقتی بقیه ازش میگن هیچ نمیفهمم ... میشنوم ولی نمیفهمم .

اینروزا دارم مسیر سختیرو میرم ، هم برا کار هم برا درس ، ولی خداروشگر که هردوش تا حد زیادی خوب پیش رفتن . میدونم که هنوز کلی خامم و هنوز کلی کار دارم . کلی راه دارم . و میدونم هرچیم برم بالاتر باز کار هست .

تو دلت بوسه میخواد ، دلتنگی و تنها . دوری و خیلی دور . از کسی که دوستش داشتی و داری .

یه زن از زندگی چی میتونه بخواد ؟ یه معشوق ؟ یه خونه با کلی گلدون ؟ یک کافه با دیوارای کاگلی و در چوبی ؟

طبق سلیقه تو گفتم .

شایدم یه زن مرد بخواد . و مرد چیست و کیست ؟ کسی ک خوب میبوسد ؟ کسی که خوب است ؟ مهربان است ؟

نمیدونم چه میکنی و در چه حالی ، ولی میدونم زندگی همیشه اینطور نمیمونه . اینو مطمینم که از هر کوهی رد شی یه کوه دیگه جلوت میاد . زندگی اینطوریه . فقط نباس آدم امیدشو از دست بده .

شاید برا همین امیده که من هربار مزاحم تو میشم . واقعا مزاحمت میشم . الان که فکرشو میکنم واقعا مزاحمم .

نه تو امید منی و نه من میتونم امید تو باشم .

ولی خدا هست . خیلی وقتا واقعا ترسیدم ، ار فشار استرس ترکسدم ولی باز مشکل حل شده ، برا همینه که میگم خدا هست .

تاستون عجیبی بود . همشو وقف کار کردم . خیلی سخت گذشت بهم تا همین امشب که کمی احساس آرامش داشتم .

میدونم هیچی موندگار نیست و فقط باید بیشتر فکر کرد و راه پیدا کرد و تلاشش کرد . همیشه باید جلو رفت .

درسته خیلی وقتا تو راه خودمونو میبازیم برا اینه که یکی باید حالمونو بپرسه و امیدمونو زنده نگه داره ولی خدا هست ...

خل نوشته های من...