هر روز داره عدد سنمون بزرگتر میشه ولی یوقتایی و تو یجاهایی انگار از درون عقب گرد میکنیم . گم و گور خسته میشیم . رخوت و کسالت همه وجودمونا میگیره . ولی یوقتایی هم لازم و خوبه . برای ساختن یچیز بهتر باید قبلی رو خراب کرد چون دیواری که خشتش از اول کج گذاشته شد تا آخرش کج میره و هرچی زور بزنی صافش کنی فایده ای نداره . حداقل تو اصل مطلب فایده نداره . میشه اینجوری تشبیه کرد که باید خرابش کرد ، خودتو ک نمیخوای گول بزنی ؟ میخوای؟ بقیه شاید بگن خوبه و عالی ولی توک میدونی نیست . پس باید خرابش کرد و از نو ساخت . خراب کردن آسونه ولی ساختن ؟!
خراب میکنیم ولی اگر خسته بشیم اینجاس ک گم میشیم . دیگه یادمون نمیاد چی بودیم و حتی حالشم نیست ک چی بشیم . کاش اینطوری نشیم . از همه چی خسته نشیم .
یوقتا هم لازم نیست همه چیو خراب و کنف یکون کنی . شاید اگر یه ساعت خوشگل آویزون دیوار کنی و دستی به در و دیوارا بکشی همه چی عالی بشه .
اینو میدونم که راه درستو میدونم ومیدونیم ولی باز اشتباه میریم و اشتباه میکنیم . برای چی اینبار باید جواب متفاوتی بده؟ نه همون جوابه . آدما همشون کلیشن . همشونا میشه با فرمولای ریاضی حالا فرمولای شاید خیلی پیچیده پیاده کرد . ولیکن نباید انتظار باز خوردی متفاوت از آدمای مختلف داشت .
میدونم اشتباه میگم ولی بنظرم الان این درست ترین حرفی هست که بلدم. حداقلش میدونم هرچیزی بطور عادی چه جوابی داره و بیخودی انتظار الکی درست نمیکنیم . خودمون اذیت نمیکنیم . راحت تر زندگی میکنیم . حتی میتونیم با خودمونم صادق تر باشیم اینطوری .
بسه دیگه . حوصله ندارم بیشتر این ببافم .
خل نوشته های من...برچسب : نویسنده : r0ss0neria بازدید : 12